برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
یکی از علایق و سرگرمی های بابای من وقتی بچه بودم و دبستان می رفتم این بود که ورمیداشت تو پاک کن من ، نوک اتد (نوک مدادی) فرو می کرد بعد وقتی من میخواستم دفترمو پاک کنم ، دفترم خط خطی میشد منم حرص میخوردم که چرا من میخوام دفترمو پاک کنم باز خط خطی میشه؟؟؟ بابام قـــــــــــش می کرد از خنده!!!!!
برچسبها:
کوچولو بودیم بابا بزرگم از عمد ته ریش میذاشت میرفتیم خونشون مارو میگرفت و هی صورتش رو میمالید به صورتمون میگفت ریشت رو بخوره بابایی! رنده میکرد صورتمون رو تا چند ساعت جاش قرمز بود و می سوخت
برچسبها:
دقت کردین وقتی توی یه جمع ِ خانوادگی نشستید یکی میگه اون تلویزینو کمش کن یکی دیگه از اونور میگه اصن خاموشش کن…
برچسبها:
با داداشم رفتیم بوتیک , اون جنسی که می خواستم نبود , به فروشنده میگم , ببخشید ما یه دور بزنیم, برمیگردیم دادشم برگشته به فروشنده میگه: دروغ میگه از صب به ده نفر دیگه هم همینو گفته شما منتظر ما نباشین… من فروشنده دادشم )
برچسبها:
با داداشم رفتیم بوتیک , اون جنسی که می خواستم نبود , به فروشنده میگم , ببخشید ما یه دور بزنیم, برمیگردیم دادشم برگشته به فروشنده میگه: دروغ میگه از صب به ده نفر دیگه هم همینو گفته شما منتظر ما نباشین… من فروشنده دادشم )
برچسبها: